×
بیتحرف ماحرف شما
x - »
| 6 مرداد 1403, 11:52 ق.ظ
0098 21 88961224

ظهور عصمت عقلی در خطبه ی حمد تام
بحثی در استفاده ی ابزاری از نواقص العقول در زنان
در هجدهمین جلسه ی دوره ی تربیت اساتید مفاهیم خطبه ی حمد فاطمی عنوان شد
20 آذر 1401

جالب است که ایضاح مبین از سوی امیرالمؤمنین علیه السلام در آن بحث نواقص العقول در نهج البلاغه ‏در" و النساء نواقص‏ العقول " - که حتمی و عینی هم هست و وجود هم دارد که توضیحش در " و ‏أما نقصان عقولهن فلا شهادة لهن إلا فی الدین و شهادة امرأتین برجل " ‏عمومیّت آن را می رساند ‏‏- بی عقلانه مورد انکار قرار می گیرد . اگرچه در حال حاضر هم در این اغتشاشات فعلی نظام ‏مشاهده می کنیم که نواقص العقول از زنان چه دستمایه ها و دستاویزها و ابزارهایی برای دشمن خلق ‏کرده که این مواجهه ی بی مورد برخی زنان با این بحث ، در عموم زنان موجب شد که از این مسئله ‏در ایضاح کلام امیرالمؤمنین‏ غفلت کنند ؛ در صورتی که حقاً امیرالمؤمنین با یک وجود تامّ عقلی ‏زندگی کرد در یک زن که در قیاس با او هر که را دید ناقص دید . این یکی از دلایل اصلی نگاه ‏امیرالمؤمنین در بحث نواقص العقول است که حتی با زنان برجسته ای چون امّ البنین ‏هم اگر ‏زندگی کرد ، این نقص در قیاس با عصمت عقلی فاطمه ی زهرا ‏سلام الله علیها مشاهده می شود که این جای ‏مجامله و تکلّف و تسامح ندارد ؛ لذا نکته اینجاست که در بحث عام نواقص العقول نهج البلاغه ، ‏همجواری این متکلم و این کلام با آن وجود و وجودات کامل و خاص - مثل کفوّ و بنتش - نادیده ‏گرفته شده است . لذا این را باید فهمید که چگونه امیرالمؤمنین به این بحث می رسند و احاطه و ‏اشاره دارند به حقیقت عام و لابدّ آن در عین اعتقاد به عقل نوری کفو خویش در" فاتقوا فراسة ‏المؤمن فإنه ینظر بنور الله‏ الذی خلق منه‏ " . و امّا در عین حال باید اذعان داشت که یکی از نشانه ‏های استفاده ی ابزاری از زنان در جوامع و در طول قرون ، همین بحث سوء استفاده از نقص عقلی ‏زن در غلبه ی احساس بر عقل بوده است ؛ البته نه این که این نقصان در مردان نیست . اتّفاقاً در ‏همین اغتشاشات مشاهده می کنیم که عقل برخی مردان هم در نسبت با انسان کامل ناقص است و در ‏این هم مجامله نیست که مردان هم نقص عقلی دارند . اما در مردان چون غلبه ی احساسات - از باب ‏نواقص الاحساس و خلل و کمبود و عجز عاطفی - کمتر است این نقص کمتر دیده می شود ؛ و این ‏در زنان بیشتر به رؤیت می رسد ؛ چون مبنا بر غلبه ی احساسات و عواطف است . به همین خاطر ‏زمام تشریع در ولایت و قوامیّت و یک سری از خصوصیّات ناظر بر آن به مردان داده شده است - ‏جز در قیاس با بانوان رشیده - که آن ها بنا بر اصول تکوینی با احکام خاصّ خود می توانند حائز و ‏واجد یک سری شئون و اختیارات ازجمله اذن های منصوص در عالم باشند که در مقابل آن ، بحث ‏ولایت مرد است که در شروط ضمن عقد از سوی امام برای نخستین بار در وجهی شامل و عام ، ‏رویکردی فقهی و مستحدثه داشت که مجاری اش شکل گرفت و نافذ هم شد در جریان عقودی که بر ‏پا می شد - البته ابتدا بیشتر در انقلاب ما شرط ضمن عقد برای خروج زن از منزل برای فعالیّت ‏انقلابی زن ها ، مدّ نظر بود - کما این که شرط ضمن عقد ، شرطی نبود که بگوئیم امام از خود این ‏را تخیّل کردند یا مثلاً محصول ذوق اجتهادی امام بود ، خیر . شرط ضمن عقد در عقد زینب کبری ‏سلام الله علیها با همسرش در حرکت و همراهی با امام حسین علیه السلام - علیرغم انکار عجیب و بی دلیل اقوال برخی ‏تاریخ مندان - به نقل از روایت مصرّح ریاحین در نقل از امیرالمؤمنین ‏علیه السلام‏ این بود که هر گاه زینب ‏بخواهد با حسـین به سـفر برود او را مانع نشود . لذا این شرط بی اشکال در طول تاریخ مشاهده شده ‏و نمونه های آن را داریم و اثبات و تصدیق این دلیل عقلی ، حجتی نیست که بخواهیم بگوئیم در ابتنا ‏بر بنای عقلا ، فی المثل فقط یک فقیه آمده و بر اساس تفکّر فقهی و برهان ذهنی خود ترتیب و نظر ‏داده و اینطور استنباط کرده است . خیر ، این در تاریخ سابقه دارد و اگر هم نداشت دلیل عقلی و ‏مستقلات و استلزامات آن در اعتبار اختیاری از باب‎ ‎ادله ی استنباط حکم شرعی بر آن مترتب است ‏‏- و در اینجا طبق قاعده ی استلزامات عقلی ، از آنجا که اذن در شیء عقلاً مستلزم اذن در لوازم آن ‏است ؛ معلوم است و بدون وجود ادله ی نقلی هم برهان نظری می تواند با ادراک عقلی ، وجوب ‏مقدمات واجب را عقلاً درک و استنباط نماید - حال این که این اذن از باب وکالت است یا تفویض ، ‏بحثی است که جای آن در این مقال نیست - از این رو بحث ما برای سرکوب مسئله ی عقل زن و ‏وجود زن نیست ، چون جعل آن احساسات هم نهایتاً نهاده شده از سوی حق در زن است ؛ و در ‏صورت التزام و اتّصاف زن به این خصوصیّت است که رشد می کند . امّا اگر ما زن را با تسامح و ‏تکلّف و تعریف بیجا ، بخواهیم از این نقص مبرا بدانیم ، این زن به کمال رشد خود نمی رسد و این ‏اشارت از قضا اتفاقاً دلیل رشد زن است درزمره ی محکماتی که امیرالمؤمنین بیان کرده اند . چرا ؟ ‏چون آن داستان جمل ها و حوادث دیگری چون " و امرأته حمالة الحطب "ها که امیرالمؤمنین ‏مشاهده می کردند ، این نقص را عیان می کرد برای ایشان . داستان برخی از زوجات انبیاء و اولیاء ‏که در خود قرآن هست - در شرط گذاشتن یا کناره گرفتن از آنان - این خود نهایتاً بیانگر وجود بی ‏مجامله ی این نقص پیرامون انبیاء و اهل بیت ‏علیهم السلام‏ است. تا جایی که غلبه ی این نواقص العقول در ‏جعده در تبعیّت از وعده ی معاویه ، زهر به کام امام حسن مجتبی ‏علیه السلام‏ می ریزد . که این چیز کمی ‏نیست که عواطف حاصل از انس با یک امام ، مغلوب هوای یک زن شود . یعنی استفاده ی ابزاری ‏از زن تا اینجاست که آن نور امام حسن مجتبی هم نتوانست إطفاء کند این نار وجود این زن را ، ‏که این نشان می دهد این نقص ، نقصی جدّی است که پیرامون اهل بیت هم وجود داشته است در ‏طول تاریخ . در طول تاریخ جریاناتی مقابل اهل بیت ‏علیهم السلام‏ قرار گرفتند که زنان در آن بواسطه یا ‏بلاواسطه دخیل بودند . یعنی این ها مثل امروز یا مقابله ی عینی کردند یا حداقل سکوت و مماشات ‏داشتند در این داستان ها . البته در کنار پیامبر صلوات الله علیه وعلی آله و سلم‏ و اهل بیت ‏زنان برجسته ای را هم داشتیم که ‏مقاومت کردند و بر این تجرّد عقلی نائل آمدند که آن ذهول عقل تجریدی را در مورد امّ ایمن که مثال ‏زدیم از این جمله است - که نشان می دهد تثبیت این تجرد هم اهمیّت دارد و این طور نیست که در ‏صورت نیل به آن ، این طریقه در تعقل دوام ابدی خواهد داشت . ‏

برچسب ها :


نام*
ایمیل*
نظر*




نسخه قابل چاپ
کد خبر : 50232
تاریخ خبر : 1401/09/26-23:04
تاریخ به روز رسانی : 1402/11/24-09:44